ته فنجان قهوه ام
کف دستم
یا پیشانی ام را ببین
چیزی نمی بینی؟
مثلا خطی
حرفی
یا چیزی که بتوان تو را
به من نسبت داد ؟
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
هرگاه ک "قهوه" مینوشم،به تو لعنت میفرستم..
هی لعنتی!!حق من تلخی"قهوه"نبود،شیرینی لبانت بود
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
قهوه چشمان توست
تیره ، تلخ
اما آرامبخش و اعتیاد آور
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
خدایا ...! امروز مهمانم باش..
به یک فنجان قهوه تلخ..
وقتش رسیده طعم دنیایت را بدانی!
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
ببین چقدر در هم حل شده ایم
تو قهوه میخوری
من خوابم نمی برد . . .
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
تلخی قهوه من فقط با تو شیرین میشه و لا غیر!
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
تو را میخواهد
شکر نمیخواهد
قهوه ی خیال همیشه شیرین است
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
"از تو چیز زیادی نمی خواهم
دستم را که بگیری
گرم می شوم .
لبخند که بزنی
دنیا شیرین می شود
آن قدر که این فنجان قهوه
زیر باران فجایع
بچسبد
ماه پا به فالم گذارد
و ستارگان
دیگر
خاری به چشم شبهایم نباشد.."
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
دیگر هیچ چیز شیرین نیست
جز خوردن یک قهوه تلخ با تو
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
در ته فنجان قهوه ام
کفشهای تو پیداست
نمیدانم
میروی
یا
می آیی؟؟؟
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
شاید عجیب باشد
دیدن مردی که هر روز می آید کافه
به یاد دیگری دو فنجان قهوه سفارش میدهد
یکی را می نوشد و می رود..
ولی من مردی را سراغ دارم
هر روز می آید کافه
ب یاد دیگری دو فنجان قهوه سفارش میدهد
هیچکدام را نمی نوشد و میگوید:" بدون او که خوردن ندارد..
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
آنگاه که نمادی از امید در فنجان قهوه ات نمی بینی و در طالعت نیز خبری از معجزه نیست،
بدان که خداوند همه چیز را به خودت سپرده تا بهترینها را بسازی.
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
"تو هنوز سردی
و اتاق در من میلرزد
لبخندْ عکسیست در صورتت
و چشمت قابی از خودم کناره پنجره
بی آن که به تو فکر کنم
آقا ببخشید: یک قهوه با چند <> لطفا
و بعد خیابان در من راه میرود
هنوز تو سردی.."
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
امروز نـه چــایم دارچـین داشـت
نه قهوه ام شـکر
نه اینکه نخواهم
حوصله اش رانداشتم
یعنی میدانی
امروزنبودم
نه امروز اصلاًنبودم من خیلی وقت است دیگر نیستم
راحت تربگویم تــوامروزباید می بودی٬همه روزها ب کنار٬تــوامروز راعجیب ب من وب چشمهای منتظرم بدهکاری
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
دلم تنگ میشود گاهی برای
یک " دوستت دارم " ساده
دو " فنجان قهوه داغ "
سه " روز " تعطیلی در زمستان
چهار " خنده ی بلند "
و پنج " انگشت " دوست داشتنی !
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
زندگی میگفت از هر چیز مقداری باقی می ماند...
دانه های قهوه در شیشه
، چند سیگار در پاکت و
کمی درد در آدمی...
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
حکايت دوست داشتن ؛ قهوه ايست که بيادت تلخ نوشيدم وباهرجرعه اش انديشيدم که طعمش رادوست دارم يانه؟!...
آنقدر ماندم بين دوست داشتن ونداشتن که تمام شد و فهميدم باز هم قهوه ميخواهم،حتي تلخ تلخ ...
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
من باید بلند شوم،
قهوه ای بو کنم!
بلکه این عطر لعنتی تنت از سرم بپرد..
*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*---*
دلـم بالکنی میخواهد رو به شهـر...
وکمی بادخنکــــ و تاریکـی...
یکـــ فنجان بــزرگـــ قهوه...
یکـــ جرعه تـ♥ـو...
یکـــ جرعه من...
وسکوتی که درآن دونگاه گره خورده باشد...
بی کلام...
میدانی...؟
دلم یک"من"میخواهدبـرای تـو...
ویک"تو"تا ابدبرای من...