بگذار دوستت بدارم آنچنان که خورشید زمین را دوست می دارد
بگذار تو را در آغوشم کشم همچون همآغوشی زیبای موج و ساحل
بگذار تنها با تو بمانم مثل وفای ماهی به دریا …
.
.
.
دلم میخواهد نامت را صدا کنم!
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!
دلم میخواهد نامت را صداکنم…
یک طور که دلت قرص شود که من هستم!
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…
.
.
.
شاید تو از شعرهای من چیزی نفهمی اماشعرهای من,خوب تو را می فهمند!!
.
.
.
سیـــب که هیــــــچ… تمامى باغ را مى چینم اگر در تبعیدگاهمان فـــــــقط من و تو باشیم …
.
.
.
به تـــ ــــو بدهکارم…
دست کم یک جان برای هر لبخندت … !
.
.
.
خدا” تو ” را که می آفرید، حواسش پرت آرزوهای ” من ” بود، شدی همان آرزوی من…!
.
.
.
میخواهم به یادم باشی…
اگر تو به یادم باشی عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند…
.
.
.
پشت پنجره ی شعـــــر ایستاده ام …
به تو نگاه میـــکنم !
تــــــو تنها دلخوشــــی منی و فقط از پشت همین پنجــــــره دیده مـــــــیشوی …
.
.
.
هر نتی که از عشق بگوید زیباست
حالا سمفونی پنجم بتهوون باشد یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست …
.
.
.
یک دوست داشتن هایی هست از جنس سادگی مثل یک فنجان احساس خوب است و ناب…
عطر خوبی دارد
درست مثل عطر آغوش تو…
.
.
.
قلبت که بی نظم زد از همیشه عاشق تری…
اشکت که بی اختیار ریخت از همیشه دلتنگ تری…
شبت که با درد گذشت فکرت از همیشه درگیرتر است…
.
.
.
روز ها را باز نویسی میکنم
زرد
زرد
زرد
به اسمت که می رسم ملودی آرامی می وزد
پنجره به هم می خورد
قلبم می تپد . بهار می شود .
.
.
.
چراغها را خاموش کن نور نمیخواهم نگاهم که میکنی برق نگاهت من را که هیچ
تمام شب رامچاله میکند.