عشقش که سر کلاس زنگ میزد می گفت خانوم اجازه برم آب بخورم ؟
حالا مدتهاست که دیگر اجازه نمیگیرد و این بار معلم است که هر روز میگوید :
چن وقته خیلی داغونی ، برو یه آبی به سر و صورتت بزن.
.
.
من تو را دوست داشتم
تو اما بگذار حفظ شود آبروى دل در سه نقطه ها
.
.
تو و خوشبختی چقدر شبیه به همید
به هیچ کدامتان نرسیدم
.
.
میدانم به خاطر همه ی بایدها
نباید تو را داشته باشم
.
.
خسته ام از تظاهر به ایستادگی ، از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست ! دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم
و با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است !
.
.
زمستان نیست
دلتنگی توست که می لرزاند چهارستون دلم را…
.
.
چای می نوشیدم که یکباره دلتنگت شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد
همه با تعجب نگاهم کردند
لبخند تلخی زدم و گفتم : “چقد داغ بود !”
.
.
درد دارد وقتی با نسیمی برود
کسی که به خاطرش به طوفان زده ای !
.
جایت خالی
چقد هوا برای داشتنت خوب است !
.
.
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻩ ﺁﺩﻡ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﮐﻪ
ﻫﯿﭻ ﮐﺪﻭﻡ از ﺷﮑﻠﮏ ﻫﺎﯼ ﯾﺎﻫﻮ ﻣﺴﻨﺠﺮ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺶ ﻧﺒﺎﺷﻪ !
.
.
به او بگویید این همه استخوان در بدنم بود
چرا دلم را شکست ؟
.
.
دست مریزاد پروردگارم
چه پوست کلفتی برایم آفریدی !
چه دل صبوری به سینه ام سپرده ای
و چه شانه هایی که این چنین بار طعنه هارا میکشند و نمیشکنند…